متن دعای یستشیر و ترجمه آن
تاریخ انتشار: ۲۰ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۶۶۲۴۶۳
متن دعای یستشیر و ترجمه و عکس آن به شرح ذیل است .
به گزارش برنا؛ سید بن طاوس در مهج الدّعوات از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرده است که حضرت رسول صلى الله علیه وآله این دعا را تعلیم من نمود و امر کرد مرا که براى هر شدّت و رخا این دعا را بخوانم و تعلیم نمایم به خلیفه بعد از خود و ترک ننمایم این دعا را تا حقّ تعالى را ملاقات نمایم و فرمود که یا على هر صبح و شام این دعا را بخوان که گنجى است از گنجهاى عرش الهى.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اَلْحَمْدُ للَّهِِ الَذى لااِلهَاِلاَّ هُوَ، الْمَلِک الْحَقُّ الْمُبینُ، الْمُدَبِرُّ بِلا وَزیرٍ، وَلا خَلْقٍ مِنْ عِبادِهِ یسْتَشیرُ، الْأَوَّلُ غَیرُ مَوْصُوفٍ، وَالْباقى بَعْدَ فَنآءِ الْخَلْقِ، الْعَظیمُ الرُّبُوبِیةِ، نُورُ السَّمواتِ وَالْأَرَضینَ، وَفاطِرُهُما وَمُبْتَدِعُهُما، بِغَیرِ عَمَدٍ خَلَقَهُما، وَفَتَقَهُما فَتْقاً، فَقامَتِ السَّمواتُ طآئِعاتٍ بِاَمْرِهِ، وَاسْتَقَرَّتِ الْأَرضَوُنَ بِاَوْتادِها فَوْقَ الْمآءِ، ثُمَّ عَلا رَبُّنا فِى السَمواتِ الْعُلى، اَلرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى، لَهُ ما فِى السَّمواتِ وَما فِى الْأَرْضِ وَما بَینَهُما وَما تَحْتَ الثَّرى، فَاَنَا اَشْهَدُ بِاَنَّک اَنْتَ اللَّهُ لا رافِعَ لِما وَضَعْتَ، وَلا واضِعَ لِما رَفَعْتَ، وَلا مُعِزَّ لِمَنْ اَذْلَلْتَ، وَلا مُذِلَّ لِمَنْ اَعْزَزْتَ، وَلا مانِعَ لِما اَعْطَیتَ، وَلا مُعْطِىَ لِما مَنَعْتَ، وَاَنْتَ اللَّهُ لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، کنْتَ اِذْ لَمْ تَکنْ سَمآءٌ مَبْنِیةٌ، وَلا اَرْضٌ مَدْحِیةٌ، وَلا شَمْسٌ مُضیئَةٌ، وَلا لَیلٌ مُظْلِمٌ، وَلا نَهارٌ مُضیئُ، وَلا بَحْرٌ لُجِّىٌّ، وَلا جَبَلٌ راسٍ، وَلا نَجْمٌ سارٍ، وَلا قَمَرٌ، مُنیرٌ وَلا ریحٌ تَهُبُّ، وَلا سَحابٌ یسْکبُ، وَلا بَرْقٌ یلْمَعُ، وَلا رَعْدٌ یسَبِّحُ، وَلا رُوحٌ تَنَفَّسُ، وَلا طآئِرٌ یطیرُ، وَلا نارٌ تَتَوَقَّدُ، وَلا مآءٌ یطَّرِدُ، کنْتَ قَبْلَ کلِّشَىْءٍ، وَکوَّنْتَ کلَّشَىْءٍ، وَقَدَرْتَ عَلى کلِّشَىْءٍ، وَابْتَدَعْتَ کلَّشَىْءٍ، وَاَغْنَیتَ وَاَفْقَرْتَ، وَ اَمَتَّ وَاَحْییتَ، وَاَضْحَکتَ وَاَبْکیتَ، وَعَلَى الْعَرشِ اسْتَوَیتَ،
فَتَبارَکتَ یا اَللَّهُ وَ تَعالَیتَ اَنْتَ اللَّهُ الَّذى لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ الْخَلاَّقُ الْمُعینُ، اَمْرُک غالِبٌ، وَعِلْمُک نافِذٌ، وَکیدُک غَریبٌ، وَوَعْدُک صادِقٌ، وَقَوْلُک حَقٌّ، وَحُکمُک عَدْلٌ، وَکلامُک هُدىً، وَوَحْیک نوُرٌ، وَرَحْمَتُک واسِعَةٌ، وَعَفْوُک عَظیمٌ، وَفَضْلُک کثیرٌ، وَعَطاؤُک جَزیلٌ، وَحَبْلُک مَتینٌ، وَاِمْکانُک عَتیدٌ، وَجارُک عَزیزٌ، وَبَاْسُک شَدیدٌ، وَمَکرُک مَکیدٌ، اَنْتَ یا رَبِّ مَوْضِعُ کلِّ شَکوى، حاضِرُ کلِّ مَلَاءٍ، وَشاهِدُ کلِّ نَجْوى، مُنْتَهى کلِّ حاجَةٍ، مُفَرِّجُ کلِّ حُزْنٍ، غِنى کلِّ مِسْکینٍ، حِصْنُ کلِ هارِبٍ، اَمانُ کلِّ خآئِفٍ، حْرِزُ الضُّعَفآءِ، کنْزُ الْفُقَرآءِ، مُفَرِّجُ الْغَمَّآءِ، مُعینُ الصَّالِحینَ، ذلِک اللَّهُ رَبُّنا، لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ، تَکفى مِنْ عِبادِک مَنْ تَوَکلَ عَلَیک، وَاَنْتَ جارُ مَنْ لاذَ بِک، وَتَضَرَّعَ اِلَیک عِصْمَةُ مَنِ اعْتَصَمَ بِک ناصِرُ مَنِ انْتَصَرَ بِک تَغْفِرُ الذُّنُوبَ لِمَنِ اسْتَغْفَرَک جَبَّارُ الْجَبابِرَةِ، عَظیمُ الْعُظَمآءِ، کبیرُ الْکبَرآءِ، سَیدُ السَّاداتِ، مَوْلَى الْمَوالى، صَریخُ الْمُسْتَصْرِخینَ، مُنَفِّسٌ عَنِ الْمَکروُبینَ، مُجیبُ دَعْوَةِ الْمُضْطَرینَ، اَسْمَعُ السَّامِعینَ اَبْصَرُ النَّاظِرینَ، اَحْکمُ الْحاکمینَ، اَسْرَعُ الْحاسِبینَ، اَرْحَمُ الرَّاحِمینَ، خَیرُ الغافِرینَ، قاضى حَوآئِج الْمُؤْمِنینَ، مُغیثُ الصَّالِحینَ،
اَنْتَ اللَّهُ لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، رَبُّ الْعالَمینَ اَنْتَ الْخالِقُ وَاَنَا الْمَخْلوُقُ، وَاَنْتَ الْمالِک وَاَنَا الْمَمْلوُک، وَاَنْتَ الرَّبُّ وَاَنَا الْعَبْدُ، وَاَنْتَ الرَّازِقُ وَاَنَا الْمَرْزُوقُ، وَاَنْتَ الْمُعْطى وَاَنَا السَّآئِلُ، وَاَنْتَ الْجَوادُ وَاَنَا الْبَخیلُ، وَاَنْتَ الْقَوِىُّ وَاَنَا الضَّعیفُ، وَاَنْتَ الْعَزیزُ وَاَنَا الذَّلیلُ، وَاَنْتَ الْغَنِىُّ وَاَنَا الْفَقیرُ، وَاَنْتَ السَّیدُ وَاَنَا الْعَبْدُ، وَاَنْتَ الْغافِرُ وَاَنَا الْمُسیئُ، وَاَنْتَ الْعالِمُ وَاَنَا الْجاهِلُ، وَاَنْتَ الْحَلیمُ وَاَنَا الْعَجُولُ، وَاَنْتَ الرَّحْمنُ وَاَنَا الْمَرْحُومُ، وَاَنْتَ الْمُعافى وَاَنَا الْمُبْتَلى، وَاَنْتَ الْمُجیبُ وَاَنَا الْمُضْطَرُّ، وَاَنَا اَشْهَدُ بِأنَّک أَنْتِ اللَّهُ لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، الْمُعْطى عِبادَک بِلا سُؤالٍ، وَاَشْهَدُ بِاَنَّک اَنْتَ اللَّهُ الْواحِدُ الْأَحَدُ الْمُتَفَرِّدُ الصَّمَدُ الْفَرْدُ، وَاِلَیک الْمَصیرُ، وَصَلَّى اللَّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَاَهْلِ بَیتِهِ الطَّیبینَ الطَّاهِرینَ، وَاغْفِرْلى ذُنُوبى، وَاسْتُرْ عَلَىَّ عیوُبى، وَافْتَحْ لى مِنْ لَدُنْک رَحْمَةً، وَرِزْقاً واسِعاً، یااَرْحَمَ الرَّاحِمینَ، وَالْحَمْدُ للَّهِِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَحَسْبُنَا اللَّهُ وَنْعِمَ الْوَکیلُ، وَلا حَوْلَ وَلاقُوَّةَ اِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ.
ستایش مخصوص خدایی است که نیست معبودی جز او پادشاه بر حق آشکار آن مدبری که وزیر و کمک کاری ندارد و نه با مخلوقی از بندگانش مشورت کند، آغازی که به وصف در نیاید و آنکه پس از فنای خلق باقی است آن خدایی که مقام ربوبیتش بس بزرگ است روشنی آسمانها و زمینها و آفریننده آنهاست و پدید آورنده آنهاست بدون پایه و ستون آنها را آفرید و به نحو خاصی آنها را از هم گشود پس آسمانها مطیعانه به امرش ایستادند و زمینها نیز با میخ هایش (کوهها) بر زیر آب مستقر شدند سپس برآمد پروردگار ما در آسمانهای بلند آن بخشاینده که بر عرش مستولی است از آن اوست هر چه در آسمانها و هر چه در زمین و هرچه مابین آن دو و آنچه در زیر کره خاک است پس من گواهی دهم که براستی تویی خدایی که هر چه را پست کردی کسی بلندش نتواند کرد و هر چه را بلند کردی کسی پَست نتواند کرد هر که را خوار کردی کسی عزت نتوان داد و هر که را عزت دادی کسی خوارش نتواند آنچه را دادی جلوگیر ندارد و آنچه را جلوگیری کردی کسی نتواند بدهد و تویی خدایی که معبودی جز تو نیست بودی تو هنگامی که نه آسمان ساخته ای بود و نه زمین گسترده ای و نه خورشید درخشنده ای و نه شب تاریک کننده ای و نه روز روشنی دهنده ای و نه دریای موّاجی و نه کوه استواری و نه ستاره سیر کننده ای و نه ماه تابناک و نه بادی وزان و نه ابری بارنده و نه برقی درخشنده و نه رعدی به تسبیح غرنده و نه جانی که دم زند و نه پرنده ای که پرواز کند و نه آتشی که روشن گردد و نه آبی که روان گردد بودی تو پیش از هر چیز و همه را تو هستی دادی و بر هر چیز قادر و توانا گشتی همه اشیاء را تو پدید آوردی توانگر کنی و فقیر گردانی و بمیرانی و زنده کنی و بخندانی و بگریانی و بر عرش مستولی هستی
پس منزهی تو ای خدا و برتری، تویی خدایی که معبودی جز تو نیست آن آفریننده مددکار فرمانت پیروز و دانشت نافذ و کید و مکرت عجیب و غریب و وعده ات راست و گفتارت درست و حُکمت عدل و داد و کلامت هدایت و ارشاد و وحیت نور و رحمتت پهناور و گذشتت بس بزرگ و فضل و کرمت بسیار و رشته توسل به تو محکم و امکان (وسائل جور کردن) تو مهیا است پناهنده به تو نیرومند و انتقام و کیفرت سخت و مکر و کیدت زیرکانه است تو ای پروردگار من مرجع هر شکایت و حاضر در هر انجمن و مطلع از هر سخن درگوشی، حد نهایی هر حاجت، برطرف کننده هر اندوه، توانگری هر بینا، دژ محکم هر فراری، امان بخش هر ترسناک، پناهگاه ضعیفان، گنج فقیران، غمگشای غمزدگان یاور نیکان و نیک رفتارانی
این است خدا پروردگار ما که معبودی جز او نیست هر بنده ای از بندگانت که بر تو توکل کند او را کفایت کنی و تویی پناه کسی که به تو پناه آورد و تضرع و زاری به درگاهت کند، نگهدار آنی که از تو نگهداری خواهد و یار آنی که از تو یاری طلبد، بیامرزی گناهان کسی را که از تو آمرزش خواهد، مسلط بر همه گردنکشان برتر (از همه) برتران بزرگ همه بزرگان آقای آقایان سرور سروران دادرس دادخواهان غم زدای غمندگان اجابت کننده دعای درماندگان شنواترین شنوندگان بیناترین بینایان عادلترین حاکمان سریع ترین حسابگران مهربانترین مهربانان بهترین آمرزندگان برآرنده حاجات مؤمنان و فریادرس نیکان و شایستگان تویی خدایی که معبودی جز تو نیست ای پروردگار جهانیان تویی آفریننده و منم آفریده شده تویی مالک و منم مملوک تویی پروردگار و منم بنده تویی روزی ده و منم روزی خور تویی دهنده و منم خواهنده تویی بخشنده و منم بخیل و خسیس تویی نیرومند و منم بنده ناتوان تویی عزیز و منم زبون و ذلیل تویی توانگر و منم گدای نیازمند تویی آقا و منم بنده تویی آمرزنده و منم بدکار (شرمنده) تویی دانا و منم نادان، تویی بردبار و منم شتاب کار تویی بخشاینده و منم مستوجب رحمت تویی عافیت بخش و منم (بنده) گرفتار تویی اجابت کننده و منم بنده درمانده و من گواهی دهم که براستی تویی خدایی که معبودی جز تو نیست به بندگانت بدون سؤال عطا کنی و گواهی دهم که براستی تویی خدای یگانه یکتای تنهای بی نیاز فرد، و بازگشت همه بسوی تو است و درود خدا بر محمد و اهل بیت پاک و پاکیزه اش باد و بیامرز گناهانم را و بپوشان بر من عیب هایم را و باز کن برای من از نزد خود دری از رحمت و روزی فراخ ای مهربانترین مهربانان و حمد مخصوص پروردگار جهانیان است بس است ما را خدا و نیکو وکیلی است و جنبش و نیرویی نیست مگر به خدای والای بزرگ.
انتهای پیام
آیا این خبر مفید بود؟
نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف
منبع: خبرگزاری برنا
کلیدواژه: زمین خاک زمین پرنده فقیر اهل بیت پرنده شیر عجیب و غریب مو یستشیر ا ن ا ال م جز تو نیست کردی کسی لا ا له
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۶۶۲۴۶۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
زندگی با آلاحمد در شیوه نگارش سیمین دانشور تاثیر نداشت
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: سیمین دانشور نویسنده و مترجم ایرانی ۸ اردیبهشت سال ۱۳۰۰ در شیراز زاده شد. او سومین فرزند محمدعلی دانشور (پزشک) و قمرالسلطنه حکمت بود. دوره ابتدایی و دبیرستان را در مدرسه انگلیسیزبان مهرآیین گذراند.
در سال ۱۳۱۶ اولین مقالهاش را با نام «زمستان بیشباهت به زندگی ما نیست» در نشریهای محلی چاپ کرد. در سال ۱۳۱۷ به تهران آمد و مدتی در شبانهروزی آمریکایی تهران ساکن شد و آموزش زبان انگلیسی را پی گرفت. بعد در رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد.
در سال ۱۳۲۰ بهعنوان معاون اداره تبلیغات خارجی در رادیو تهران استخدام شد. علیاکبر کسمایی و احمد شاملو از همکاران او در رادیو بودند. سیمین دو سال بعد، یعنی در سال ۱۳۲۲ از کار رادیو کنارهگیری کرد و در روزنامه ایران مشغول به کار شد. از این زمان به بعد، او با نام مستعار «شیرازی بینام» برای نشریات مختلف مقاله نوشت و ترجمه کرد.
در ۱۳۲۷، اولین کتاب خود را با نام «آتش خاموش» نوشت. این اثر نخستین مجموعه داستانی بود که به قلم زنی ایرانی چاپ شد. داستانهای این مجموعه با نقدهای منفی بسیاری مواجه شد. در ۱۳۲۸ با مدرک دکترای ادبیات فارسی از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد و یک سال بعد با جلال آلاحمد، نویسنده و مبارز اجتماعی مطرح آن سالها ازدواج کرد. این ازدواج تا مرگ نابههنگام آل احمد در سال ۱۳۴۸، بهمدت ۲۰ سال دوام داشت.
همزمان با سالروز تولد سیمین دانشور در گزارشی به مرور زندگی این نویسنده پرداختیم که مشروح آن در ادامه میآید؛
تحصیل در آمریکا
دانشور در شهریور ۱۳۳۱ با دریافت بورس تحصیلی از مؤسسه فولبرایت به دانشگاه استنفورد آمریکا رفت و در رشته زیباییشناسی تحصیل کرد. در این سفر نامههایی که بین او و جلال رد و بدل شد که بعدها در کتابی به نام «نامههای سیمین دانشور و جلال آلاحمد» توسط انتشارات نیلوفر منتشر شد. در مدت تحصیل در آمریکا «باغ آلبالو»، دشمنان چخوف»، «بئاتریس آرتور شنیتسلر» و «رمز موفق زیستن» دیل کارنگی را هم ترجمه و منتشر کرد.
بازگشت به ایران و ادامه کار نویسندگی
دانشور در سال ۱۳۳۴ به ایران بازگشت و در هنرستان هنرهای زیبای دختران و پسران مشغول تدریس شد. سپس مدیریت مجله نقش و نگار را پذیرفت و «کمدی انسانی» سارویان و «داغ ننگ» ناتانیل هاتورن را ترجمه کرد.
در ۱۳۳۷ کتاب «همراه آفتاب» نوشته هارولد کورلندر را ترجمه و منتشر کرد. تا اینکه در سال ۱۳۳۸ بهعنوان دانشیار کلنل علینقی وزیری در رشته باستانشناسی و تاریخ هنر دانشگاه تهران مشغول به کار شد. کار تدریس او در دانشگاه تهران تا بیست سال بعد، یعنی سال ۱۳۵۸ که از دانشگاه تهران بازنشسته شد، ادامه پیدا کرد. اینداستاننویس سال ۱۳۴۰، دومین مجموعه داستان خود با نام «شهری چون بهشت» را منتشر کرد. دانشور، همراهِ همسرش جلال آلاحمد، عضو کانون نویسندگان ایران بود. و در نخستین انتخابات، فروردین ۱۳۴۷ بهعنوان رئیس کانون نویسندگان ایران برگزیده شد. در تیر ۱۳۴۸ رمان «سووشون» را منتشر کرد که مشهورترین رمان او است و تا به حال به هفده زبان ترجمه شدهاست. بسیاری از منتقدان این اثر را یکی از ماندگارترین آثار ادبی فارسی میدانند. دو ماه بعد از انتشار «سووشون»، در ۱۸ شهریور ۱۳۴۸، جلال آلاحمد درگذشت.
دانشور سال ۱۳۵۱ کتاب «چهل طوطی» را منتشر کرد. این کتاب ترجمهای است از مجموعهای از حکایتهای هندی که لین یوتانک، نویسنده چینی، در کتابی به نام The Wisdom of Indiaجمعآوری کردهاست. این کتاب که تنها همکاری آلاحمد و دانشور به حساب میآید که توسط انتشارات موج به چاپ رسید. او سال ۱۳۶۱ کتابی را به نام «غروب جلال» را منتشر کرد. این کتاب از دو بخش تشکیل شدهاست: بخش اول کتاب، با نام «شوهرم جلال» در سال ۱۳۴۱ و در زمان حیات آلاحمد نوشته شدهاست. دانشور این کتاب را با وصف آلاحمدِ نویسنده آغاز میکند، افکار و ویژگیهای اخلاقی او را از منظر خود توصیف میکند و به جنبههای فردی، اجتماعی و سیاسی زندگی او میپردازد. بخش دوم کتاب، تقریباً بیست و یک سال بعد نوشته شدهاست. در این بخش، دانشور خاطره روز درگذشت آلاحمد را روایت میکند. نام کتاب، از همین بخش دوم گرفته شدهاست.
با فرارسیدن سال ۱۳۷۲، اولین کتاب از سهگانه سیمین دانشور، به نام «جزیره سرگردانی» منتشر شد که به دغدغههای روشنفکران ایران در دهه ۴۰ و ۵۰ میپرداخت. در ۱۳۷۶ مجموعه داستان «از پرندههای مهاجر بپرس» با همکاری نشر نو و نشر کانون چاپ شد. در سال ۱۳۷۸ یادنامه جلال آلاحمد توسط علی دهباشی منتشر شد که گفتوگویی مفصل با دانشور را شامل میشد. جلد دوم تریلوژی دانشور، «ساربان سرگردان»، در سال ۱۳۸۰ را چاپ کرد.
دانشور در گفتوگو با ناصر حریری گفته او و جلال آلاحمد هر چه مینوشتند، به هم نشان میدادند اما او هرگز اجازه نمیداده جلال در نوشتههایش دست ببرد. همچنین هیچگاه از نثر آلاحمد که دستکم سه دهه یکهتاز میدان نویسندگی بود، تأثیر نپذیرفت و زندگی مشترک در شیوه نگارش او اثر نگذاشت و استقلال خود را حفظ کرد.
درگذشت
سیمین دانشور در ۳۰ تیر ۱۳۸۶ بهعلت مشکلات حاد تنفسی در بیمارستان پارس تهران بستری شد. با بستری شدن او شایع شد که وی درگذشتهاست اما این خبر تکذیب شد. او در ۲۲ مرداد ۱۳۸۶ با تشخیص تیم پزشکی از بیمارستان پارس مرخص شد. دانشور پس از یک دوره بیماری آنفولانزا، عصر روز ۱۸ اسفند ۱۳۹۰ برابر در ۹۰ سالگی در خانهاش در تهران درگذشت. قبر سیمین دانشور در قطعه هنرمندان بهشت زهرا است.
الهام قاسمی
کد خبر 6089822 الناز رحمت نژاد